معنی علم جغرافیای سیاسی

حل جدول

علم جغرافیای سیاسی

ژئوپولیتیک

ژئوپلیتیک


جغرافیای سیاسی

ژئوپولیتیک

فارسی به عربی

جغرافیای سیاسی

الجغرافیه السیاسیه


وابسته به جغرافیای سیاسی

جغرافی سیاسی


جغرافیای انسانی

الجغرافیه البشریه


علم

رایه، علم، إِحَاطَه

فرهنگ فارسی هوشیار

جغرافیای سیاسی

گیتا شناسی وینارتاریک


جغرافیای قدیم

گیتاشناسی دیربنیک


جغرافیای انسانی

گیتا شناسی مردمیک

عربی به فارسی

جغرافی سیاسی

وابسته به جغرافیای سیاسی

فرهنگ معین

سیاسی

[ع.] (ص نسب.) منسوب به سیاست، مربوط به سیاست، امور سیاسی.

فرهنگ عمید

سیاسی

مربوط به سیاست،
کسی که به کارهای سیاسی بپردازد و سیاست را پیشۀ خود سازد،


علم

دانستن، یقین کردن،
یقین،
(اسم) معرفت، دانش،
* علم ازلی: علم الهی، علم غیب،
* علم اسفل: [قدیمی] حکمتِ طبیعی،
* علم اوسط: علم ریاضی،
* علم بیان: [قدیمی] علمی که به‌وسیلۀ آن می‌توان فهمید کدام‌یک از طرق تعبیر واضح‌تر و برای ادای مقصود مناسب‌تر است. به عبارت دیگر علمی که شناخته می‌شود به آن ایراد معانی در انحای مختلف، و آن شامل سه باب است: باب اول در تشبیه. باب دوم در مجاز و استعاره. باب سوم در کنایه،
* علم حروف: علمی که از خواص و تٲثیر حروف به‌طور مفرد یا مرکب بحث می‌کند و موضوع آن حروف هجا است، علم سیمیا،
* علم (حکمت) الهی: علمی که دربارۀ ذات واجب‌الوجود بحث می‌کند،
* علم غیب: علم بر امور پنهانی، غیب‌دانی: حاجت موری به علم غیب بداند / در بن چاهی به زیر صخرۀ صمّا (سعدی۲: ۳۰۳)،
* علم‌ لاهوت: علمی که دربارۀ عقاید متعلق به ‌خداوند و خداشناسی بحث می‌کند،
* علم لدنی (لدن): [مقابلِ علم مکتسب] علمی که از طریق کشف و شهود حاصل شود، دانشی که بدون فراگیری از جانب خدا به کسی داده شود، دانش ذاتی، علم‌ من‌لدن،

لغت نامه دهخدا

سیاسی

سیاسی. (ع اِ) ج ِ سیساء، جای پیوند مهره های پشت و جای برنشست و از ستور و سر کتف اسب و مهره ٔ پشت خر. (آنندراج) (منتهی الارب). || (ص نسبی) منسوب بسیاست.

معادل ابجد

علم جغرافیای سیاسی

1586

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری